
صاعقه قسمت 6
20:53 1402/2/6 | Fateme Hashemiسلام صاعقه قسمت 6
«سونیک»
من تیلز من اماده هستم امی کجاس
تیلز عالی امی پیش بلیز هستش
من باشه
به سمت امی رفتم امی کمی نگران بودو عرق کرده بود
من امی چیشده
امی این... راسته که یک... جسد... داخل... ارک پیدا شد...
من امی اروم باش اره حقیقت داره
امی کی اون رو کشته
من نمیدونم من بیا روز مون رو خراب نکنیم
امی باشه
بلیز من میرم ماشین رو روشن کنم
من باشه هی امی با من میای یا با بلیز میری
امی من با تو میام
من عالی کریم هم با ما میاد
امی از این بهتر نمیشه
من برین سوار شین
«تیلز»
من کی بامن میاد؟
ناکلز من میام
سیلور من هم
من برید سوار شید
«رژ»
من شدو و جاناتان بامن هستن
شدو باشه
جاناتان من خودم پا دارم
من باشه هرجور دوست داری
«بلیز»
من کی با من میاد
زویی من میام
زولا من هم
مونا من پرواز میکنم
من باشه
«کتی»
چیزی نمونده تا برسم
«چند دقیقه بعد»
رسیدم و وسایل رو برداشتم که شامل زیر انداز و خوراکی ها می شد و رفتم جایی که نه خیلی پر نور بود و نه خیلی تاریک و زیر انداز رو انداختم و صندلی که دستم بود رو به روی دریاچه گذاشتم و باز کردم و روش نشتم
«امی»
همه باهم رسیدیم جنگل من از ماشین پیاده شدم سونیک پشته سرم بود ناگهان پام رو گِل ها سر خورد و به پشت افتادم سونیک سریع من رو گرفت «داشتم از خجالت اب میشدم واییییی همه داشتن نگاه میکردن» سریع خودم رو جمع و جور کردم و صورتم مثل گوجه فرنگی شده بودم
سونیک امی حالت خوبه
من ام... اره خوبم... ازت ممنونم...
سونیک خواهش
همه شروع کردن به خندیدن من که دلم میخواست اب شم برم و دیگه هم پیدا نشم بعد هم رفتیم
بلیز بریم کنار دریاچه
همه اره
رفتیم سمت دریاچه و یک جا زیر انداز ها رو انداختیم
«کتی»
غرق تماشای دریا چه بودم که صدای امی من رو به خودم اورد بلند شدم و رفتم که بینم امی کجاس
امی همین جا عالی هستش
از پشت درخت ها تماشا میکردم که دارن چیکار میکنن اهی کشیدم و یا الیا افتادم یک بار باهم رفته بودیم پیکنیک گریم گرفت و سریع رفتم و سعی کردم خودم رو کنترل کنم ولی نمی شد بلاخر اروم شدم یک هو یک نفر دستش رو روی شونم گذاشت
من امی منو ترسوندی
؟؟ امی من...
از هم لحن صداش فهمیدم سونیک ای اکس هستش سریع سرم رو چرخوندم و اره درست فکر کرده بودم
و تا خواستم حمله کنم یک ضربه بهم زد که باعث شد پرت شم و چند درخت هم بشکنه و قتی چشمام رو باز کردم یک خارپشت سیاه و فیروزه ای بالا سرم بود اون هم بهم یک ضربه زد دوباره پرت شدم و این بار کم تر بلند شدم پشتم امی و دوستاش رو دیدم و کمی جدی و شوک زد
من سلام امی خوبی تو هم اومدی پیکنیک الان باید برین یک جنگ توی ره و جنگیدن هم اینجا سخته
امی سلام اسمت چیه
من ک... نه صاعقه هست اره صاعقه
امی باشه پشته سرت
پشته سرم رو نگاه کردم سونیک ای اکس داشت چرخان چرخان نزدیک میشد من هم شروع کردم به چرخیدن و رفتم سمتش من حمله اون رو خنسا کردم اون هم همیطور یک هو سونیک و یک خارپوشت قرمز و مشکی به سمت اون خاپشت مشکی و فیروزه ای رفتن
سونیک سونیک ای اکس با تو
من حتما
امی هم بلند شده بود و چکشش هم دستش بود و به طرف سونیک ای اکس ای رفت من هم دنبالش رفتم باهم شروع کردیم به حمله کردن به امی یک ضربه شد که باعث شد پرت شه من هم با سرعت رفتم داشتیم به پرت گاه نزدیک میشدیم من امی رو گرفتم که اویزون بود من هم لبه بودم که ناگهان سنگ ریر پام افتاد من هم افتادم واز یک لبه گرفتم که سونیک ای اکس ای اومد و
سونیک ای اکس ای دیگه اخر خط اخرین حرفت چیه
من هیچی
بعدشم با سرعت به سمت بالا رفتم و دست امی رو ول کردم و با یک چرخش اون رو پرت کردم بعد هم رفتم سمت امی که روی زمین نشسته بود
من امی حالت خوبه
امی اره ممنون
دست امی رو گرفتم و به سمت سونیک و دوستاش رفتیم وقتی رسیدم خبری از سونیک ای امس ای و اون خارپوشت مشکی طوسی نبود اهی کشیدم و روبه امی کردم
من خش گذشت من برم که کلی کار دارم
امی میدونم گند زده شد به پیکنیک ولی بیا پیش ما یکم بیشتر اشناشیم
من خوب...
امی عالیه
امی دست من رو گرفت بعد هم رفتیم پیش دوستاش یکم استرس داشتم یک چرگوش اومد جلو
کریم سلام من کریم هستم
من سلام من صاعقه هستم
بعد هم امی من رو کنار دوستاش نشوند من هم با لحبی دوستانه به همه سلام کردم امی خیلی سعی داشت همه رو با من اشنا کنه کم کم سره صحبت باز شد
زولا هی صاعقه اهنگ دوست داری
من کمو پیش
زولا باشه
بعد هم بلند شدم و طرف وسایلم رفتم امی هم پشته سرم اومد یک قهوه ریختم بعد هم رو یه صندلی نشستم و به دریاچه نگاه کردم
ادامه دارد 💜🌀💎