صاعقه قسمت هشت

21:10 1402/2/10 | Fateme Hashemi

چرا حمایت نمی کنید اگر مشکلی است بگید برای قسمت 3 تا نظر 4 هم لایک من دارم 

خیلی زحمت میکشم ها 

از زبان سونیک

وقتی بازی تموم شد تیم ما برد و وقتی نزدیک زیرانداز شدم صاعقه رو ندیدم تعجب کردم

من امی پس صاعقه کجاس

امی خوب گفت کاردار بیاد بره منم اسرار نکردم

من باشه ولی چرا انقدر از توی جمع بودن دوری میکنه

امی خوب...

جاناتان هی سونیک بیا

من باشه

دنبال جاناتان راهی شدم من تنها نبودم سیلور زولا بلیز رژ تیلز زویی هم اومده بودن

من جاناتان این جا چه خبر؟

جاناتان خوب ما یک دروازه پیدا کردیم نمیدونیم به کجا میره...

رژ بچه ها رسیدیم من دارم دروازر رو میبینم از این طرف

دنبال رژ رفتیم و وقتی به دروازه درسیدیم کیاسی که دست جاناتان بود شروع کرد به درخشیدن  و بعد یک نور خیلی شدید از دوازه اومد من که چشمام رو بستم  

من عجب نوری

جاناتان باید از این جا دور...

رژ پچه ها دست من رو بگیرین من می برم تون بالا

از زبان صاعقه

بعد از حمام رفتم که استراحت کنم که ناگهان یک نوری از طرف جنگل دیدم حس خوبی نداشتم و یک حسی بهم گفت که برم بیبنم اون جا چه خبر و راهی جنگل شدم از سرعتم استفاده کردم و حدودن 5 6 دقیقه طول کشید که برسم وقتی وارد جنگل شدم

من عجب جای بزرگیه ها از اون جا نور اومد باید برم اونجا

در راه که بودم امی رو دیدم که داره داد میزنه

امی سونیککککک کجای سونیککک

من هی امی چیشده

امی صاعقه تو این جا چیکار میکنی

من تو نور رو دیدی من بخاطر اون نور اومدم

امی چرا و دارم میرم سمت اون نور وقتی اون نور شروع کرد به تابیدن صدای سونیک اومد که می گفت

نه ما داریم کشیده میشیم توی دروازه «باصدای بلند»

اهی کشیدم و دست امی رو گرفتم و رفتیم سمت مکانی که نور از اومد کرچه دیگه نوری نبود

وقتی رسیدیم یک دروازه اون جا بود

من یک...  دروازه...  واییییی نه...  حالا باید چیکار کنیم «با صدای لرزان و عصبی»

امی تو میدونی این دروازه به کجا میره

من نه اما بنظرم خیلی خطر ناک هست که بریم اونجا

امی  چه بیای چه نیای من بایییییید سونیک رو پیداااااااااااا کنم « صدای کمی بلد»

من نمی تونم امی رو ول کنم باید دنبالش برم

من باشه

ناگهان پام به یک چیزی خورد خم شدم و برش داشتم یک دست گاه بود که رنگ زرد داشت

امی این ماله تیلز حتما از دست افتاده ها این نقته ها چی هستن

من خوب اینا دارن موقیت مکانی چند نفر رو نشون میدن ها چرا ناپدید شدن

امی نمی دونم

من شاید وای نه حتما وقتی وارد دروازه شدن دیگه ارتباط هم قط شده

امی دست من رو گرفت و وارد دروازه شیدیم  وقتی وارد شدیم اسمون اون جا قرمز و یک قلعه هم روبه روی ما بود که خیلی فاصله داشتیم و ابشار هایی هم از گدازه اونجا بود و مثل یک دره درمون پر از خاک سنگ قرمز بود ما زیر زمین بودیم

من حالا باید کجا بریم

امی فکنم ما اومدیم سرزمین شیاطین

من درسته...  

که ناگهان از دروازه یک نفر اومد

امی اماده باش معلوم نیست کیه

من گاره گرفتم امی هم چکش رو احضار کرد

؟؟؟  شما ها این جا چیکار میکنین

امی شدو تو از کجا فهمیدی؟

شدو خوب دنبالتون کردم این گربه این جا چیکار میکنه

من گربه نیستم و اسم دارم و دومم بهتر هرچه سریع تر یک جا قایم شیم

امی بچه ها بریم پشت اون سنگ

رفتیم اونجا و وقتی پناه گرفتیم

شدو بهتر بری از این جا این موضوع به تو ربطی نداره صاعقه 
من نه هرچی تعدادمون بیشتر باشه بهتر

شدو تو میتونی چیکار کنی

من فکنم یادت رفته که من بودم که سونیک exe  رشکست دادم

امی بسه دیگه

ناگهان سایه...

ادامه دارد